به
گزارش پایگاه اطلاع رسانی مؤسسه هنر ناب اسلامی ، خبرگزاری فارس
شعر منتشر نشدهای از شهریار درباره رهبر انقلاب به همراه دست خط این
شاعر را منتشر کرد. این شعر به همراه متن
تقدیمی شهریار به شرح زیر است:

بر آستان والای آیت الله خامنهای ریاست جمهوری اسلامی محبوب و امام
جمعه بزرگوار تهران تقدیم و توفیق روزافروز ایشان و امام امت و
رزمندگان اسلام را شب و روز به دعا مسئلت مینمایم.
رشگم آید كه تو حیدر بابا
بوسی آن دست كه خود دست خداست
راستان دست چپ از وی بوسند
كه خدا بوسد از او دست براست
در امامت به نماز جمعه
صد هزارش بخدا دست دعاست
من بیان هنرم، یك دل و بس
او عیان هنر از سر تا پاست
او شب و روز برای اسلام
پای پویا و زبان گویاست
او چه بازوی قوی و محكم
با امامی كه ره و رهبر ماست
شهریارا سری افراز به عرش
كو نگاهیش به (حیدربابا) ست
تبریز- دوازدهم ذیالحجه/ 1407 هجری قمری مطابق هفدهم امرداد /1366
شمسی
سیدمحمدحسین شهریار (در هشتاد و دو سالگی)
تصاویر استاد شهریار در کنار رهبر معظم انقلاب |
برای مشاهده هر تصویر در ابعاد بزرگتر بر روی آن کلیک
نمایید.


بخش هایی از سخنان امام خامنه ای پیرامون استاد شهریار |
بخشی از بیانات امام
خامنه ای در دیدار اعضاى كنگرهى بزرگداشت استاد شهریار با معظم له در
سال 71
دربارهى استاد شهریار، گفتنى زیاد است. یك مقوله، مقولهى شاعرى اوست.
دربارهى شاعرى شهریار، دو حرف مىشود زد: یك حرف این است كه شهریار،
یكى از بزرگترین شعراى معاصر ماست؛ هم در شعر فارسى و هم در شعر تركى.
البته شعر فارسى او خیلى بیشتر از شعر تركى است و به نظر مىرسد كه
اولین و معروفترین شعرهاى او به زبان فارسى است. البته منظومهى «حیدر
بابایه سلام» را بایستى استثناء كرد؛ چون «حیدر بابایه سلام»، داستان
جداگانهاى دارد كه آن را در بخش دوم راجع به شاعرى شهریار، باید عرض
كنیم. لكن اگر «حیدر بابایه سلام» را كنار بگذاریم، در مجموع، شعر
فارسى شهریار اوج بیشترى از شعر تركىاش دارد.
در شعر فارسى شهریار، خصوصیت عمدهاى كه براى برادران ترك وجود دارد،
این است كه شعر به معناى حقیقى كلمه است. شعر به معناى حقیقى كلمه،
معناى حقیقى شعر است. یعنى نظم كلمات فقط نیست؛ لب احساس و خیال است.
این را كه عرض مىكنم، تركهاى فارسىدان - مثل آقاى تجلیل(1) - خودشان
خوب مىدانند. گاهى این زبان اوج مىگیرد. یعنى ما غزلهایى در شعر
فارسى شهریار داریم كه در ردیف غزلهاى درجهى یك فارسى است. البته
اینها زیاد نیست؛ اما هست. گاهى هم البته زبان تنزل مىكند. ما توقعى
هم از شاعرى كه در یك منطقهى غیرفارس زبان متولد شده، نداریم. ولى
آنچه كه از شهریار در شعر فارسى مىبینیم، او را در ردیف یكى از
بزرگترین شعراى زمان ما قرار مىدهد. مطلب دومى كه در مورد شاعرى
شهریار باید گفت، یك چیز بالاتر از این است؛ و آن این است كه مىشود
گفت: شهریار یكى از بزرگترین شاعران همهى دورانهاى تاریخ ایران است. و
آن به لحاظ «حیدر بابایه سلام» است. «حیدر بابایه سلام» یك شعر
استثنایى است. همهى خصوصیات شعرى مثبت شهریار در این شعر هست. یعنى
روانى، صفا، ذوق و دیگر خصایصى كه مربوط به شعر است، همه در «حیدر
بابایه سلام» جمع شده است. لكن علاوه بر اینها، ویژگى دیگرى هم در «حیدر
بابایه سلام» هست و آن این است كه در این شعر كه تصویرى از سابقهى
ذهنى خود شاعر است، مطالب بسیار حكمتآمیز وجود دارد. با این حساب، مىتوان
شهریار را یك حكیم به حساب آورد. پایهى شعر «حیدر بابایه سلام» به نظر
ما خیلى بالاست. فكر مىكنیم كه آمیزهى بسیار هنرمندانهاى است از شعر
و حكمت و زبان زیبا و قدرت فوقالعادهى تصویر. شهریار این منظومه را
در هنگامى گفته كه بسیار جوان بوده است. ایشان خودش در آن نسخهاى كه
براى من فرستاده، بالاى صفحهى اول نوشته است: «گمان مىكنم این را در
سال 1324 شمسى سرودم.» و در این سال، شهریار بسیار جوان بوده است. من
حالا براى اینكه آقاى شاهرخى(2) و آقاى ستوده(3) و سایر برادران شاعر
اینجا نشستهاند، چیزى بهعنوان شیرینى مجلس عرض مىكنم. این غزل
شهریار در ذهن من هست كه مىگوید:
در وصل هم ز شوق تو اى گل در آتشم
عاشق نمىشوى كه ببینى چه مىكشم
ببینید، این بیت واقعاً در ردیف بالاترین شعرهاى فارسى است:
با عقل، آب عشق به یك جو نمىرود
بیچاره من كه ساخته از آب و آتشم
البته در همین غزل، شهریار یك بیت بسیار پایین دارد، كه قافیهاش «پیراهن
كشم» است، كه این هم از خصوصیات شهریار است. همینطور یك خط زیگزاگى در
این شعر طى مىشود: مىرود بالا و مىآید پایین! یعنى اگر امكان داشت
به همان روال مطلع، همهى شعر را بگوید، سرودهى فوقالعادهاى مىشد.
از «حیدر بابایه سلام» هم یك بندش را بخوانیم:
حیدر بابا دنیا یالان دنیادى
سلیماندان، نوحدان قالان دنیادى
هر كیمسیه هر نه وریب آلیبدیر
افلاطوننان بیرقورى آدقالیب دیر
لكن یك نكتهى اساسى هم دربارهى شهریار هست كه اگر رویش تكیه كنیم، به
نظر من شایسته است. آن نكته این است كه شهریار در دوران مهمى از زندگىاش
- در حدود شاید سىسال آخر زندگىاش - دوران عرفانى و معنوى بسیار
زیبایى را گذراند و به انس با قرآن و انس با معنویات و خودسازى پرداخت.
یعنى به خودش رسید و سعى كرد باطن و معنویت خودش را صفایى ببخشد.
خود او در اشعار بیست، سى سال اخیر، این معنا را به روشنى بیان كرده
است. حتى آنطور كه شنیدم - شاید از خودش شنیدم؛ الان درست یادم نیست -
ایشان یك قرآن هم به خط خودش نوشت. شاید هم تمام نكرده ... بههرحال،
این در ذهنم هست كه مشغول نوشتن قرآنى بوده است. وقتى انقلاب پیروز شد،
او با همان روحیهى دینى و ذهنیت صاف و روشن خودش، از انقلاب استقبال
بسیار خوبى كرد. شاید در آن یكى دو سال اول انقلاب، كسى از ما به یاد
شهریار نبود. یعنى گرفتاریها آنقدر زیاد بود كه مجالى براى این یادها
پیش نمىآمد. یك وقت دیدیم صداى شهریار، در ستایش انقلاب، از تبریز
بلند شد. دیدیم همهى جزئیات انقلاب را او تعقیب مىكند.
در همهى مواقع حساس انقلاب، او نقش مؤثرى ایفا كرد. یك جنگ هشت ساله
بر ما تحمیل شد كه یكى از سختترین تجربههاى ما بعد از انقلاب بود.
تعداد شعرهایى كه شهریار براى جنگ گفته؛ حضورى كه او در مراكز مربوط به
جنگ، مثل كنگرههاى مربوط به جنگ و شعر جنگ پیدا كرده و مدحى كه او از
بسیج عمومى مردم یا از سپاه یا ارتش كرده، به قدرى زیاد است كه اگر
انسان نمىدید و نمىشنید و خودش لمس نمىكرد، به دشوارى مىتوانست آن
را باور كند. مردى در حدود هشتاد سال سن - بلكه بیش از هشتاد سال - در
مجامع شعرى حضور پیدا كند و براى هر مراسمى، شعر یا شعرهایى بگوید! این
در حالى بود كه از مثل او، چنین توقعى هم نبود. این، نشاندهندهى
نهایت اخلاص و صفا و بزرگوارى آن مرد بود.
بههرحال، شهریار یك شاعر اسلامى و انقلابى بود. من خبر داشتم در همان
اوقاتى كه شهریار براى انقلاب مىسرود، یك عده از روشنفكران وابسته به
رژیم گذشته كه با او سابقهى دوستى داشتند، مرتب فشار مىآوردند، نامه
برایش مىنوشتند و شعر در هجوش مىگفتند. حتى اطلاع داشتم كه رفته
بودند و او را ملامت كرده بودند كه «تو چرا براى انقلاب اسلامى، اینطور
دل مىسوزانى!؟» و او مثل كوه ایستاده بود.
من حقیقتاً تعجب مىكردم. من بعضى از كسانى را كه به ایشان فشار مىآوردند،
از نزدیك مىشناختم و شعر و سابقهى ذهنىشان را مىدانستم. بعضى از
آنها وابسته به رژیم سابق بودند. مستقیماً مربوط به آن جناح بودند، و
جزو دربار پهلوى و آن دستگاه محسوب مىشدند. بعضى دیگر هم تودهاى و
كسانى بودند كه جیرهخور شوروى سابق به حساب مىآمدند. همهى اینها، با
اینكه به لحاظ مبنا و منطق، به ظاهر بینشان فاصلهاى وجود داشت، در
وارد آوردن فشار روى شهریار شریك بودند، و شهریار، محكم و قرص ایستاده
بود.
بههرحال، شهریار شاعر متواضعى بود. دنبال نام و نشان نبود و براى خدا
و وظیفه كار مىكرد، و حالا خداى متعال، پاداش او را مىدهد. امروز
شهریار در داخل كشور ما یك چهرهى بسیار نورانى است. چند شب پیش، سیما
مراسمى را به مناسبت هفتهى بسیج نشان مىداد، كه شهریار در آن مراسم
بود. این چند روزه، هفتهى بسیج بود و در یكى از مراسم بسیج، شهریار
شعر مىخواند و در سیما او را نشان مىدادند. من مطمئنم كه آن بخش از
برنامه را همهى مردم؛ یعنى هركس كه توانست تماشا كرد. من خودم مىخواستم
بخوابم، دیدم در اتاق بچهها تلویزیون روشن است و صداى شهریار مىآید.
رفتم تماشا كنم، دیدم بچهها همهشان ایستادهاند و تماشا مىكنند. این،
محبوبیت عجیبى است كه شهریار پیدا كرده. این، به خاطر خدمات و كار براى
خدا بود، كه او انجام داد. شهریار قطعاً ماندنى است. از آن شعرایى است
كه مثل سعدى و حافظ و از این قبیل، در دورانهاى بعد از دوران خودش،
معروفتر و بزرگتر خواهد شد. لذا، هرچه آقایان دربارهى او انجام دهند،
از نظر ما زیاد نیست. حضور شهریار در هر كشورى و در میان هر ملتى، حضور
مبارك و مفیدى است.
1) مقصود معظم له «دكتر جليل تجليل» استاد دانشگاه و اديب و محقّق است.
2) محمد شاهرخى (جذبه)
3) سيد ابراهيم ستوده.